آوا جانآوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

ني ني زيباي ما

قربانی و عقیقه

روز جمعه من امتحان کنکور ارشد داشتم که نتوانستم شرکت کنم . بابایی یک گوسفند برای تو ویکی برای من قربانی کرد و روز هفتم یک گوسفند برایت عقیقه کردیم و گوشتش را دادیم خاله آبگوشت درست کرد و بین فقرا تقسیم نمود.   ...
21 شهريور 1392

63روزگی

سلام گل دختر در ناریخ 9/5/92 شما دو ماه یک روز سن داشتید و باید واکسن دوماهگی را می زدی من با شما به بهداشت معلم رفتیم و مسئول آنجا دو واکسن در هر دو پای شما زد و من خیلی ناراحت شدم تا رسیدم خانه نشاسته گذاشتم و قطره استامینوفن بهت دادم ولی خیلی نگران بودم که تب نکنی و باعث تشنج نشود به همین خاطر تا فردا ساعت 12ظهر که 24 ساعت می شد بالای سرت بیدار بودم . قد:57 وزن : 4 دورسر:37
21 شهريور 1392

حالات آوا خانم

خواب آوای عزیزم در خواب بسیار معصوم و البته دوست داشتنی هستی .    لبخند گلگم لبخندت شادی بخش لحظاتمان است .دوستت داریم .     تعجب گریه بالا آوردن انگشت اشاره تازه دخترم ناخنهایش سوهان کشیده است . اه ...
21 شهريور 1392

دوچرخه

هفته گذشته آقای حیدری دوست بابایی وباخانم و دختر خانمش "مبینا جان" به خانه ما آمدند و برای شما یک دوچرخه زیبا آوردند. ...
20 شهريور 1392

تولد

سلام بر فرشته مهربان مامان آوای عزیزم امروز ٢ماه و ٢٩ روزت می باشد و الان خانه خاله سارا هستی و من و فاطمه آمدیم کافی نت سایتت را تکمیل کنیم . گلکم روز چهارشنبه  ٨ خرداد در اداره بودم که ساعت ٥/١١ کیسه آبم پاره شد و سریع خودم را به مطب رساندم آقاجون و مامان بزرگ و خاله و دایی مهرزاد هم نگران شده بودند و امده بودند درب مطب ، بعد از معاینه دکتر گفت سریع باید خودت را برسانی به بیمارستان . آمدم خانه دوش گرفتم و وسایل مهم را جمع کردیم موقع حرکت تخت و کمدت هم رسید که عمه زینب  و شوهرش آمدند و قرار شد وسایلت را به داخل اتاقت ببرند. ساعت ٥/١ با باباجون وخاله و مادربزرگ در بیمارستان اردیبهشت بودیم قرار بود دکتر ساعت ٧...
20 شهريور 1392

3ماهگی

سلام تاتای بابایی امروز جمعه مورخه 8/6/92 مصادف با 3ماهگی شما می باشد و الان شما در خواب هستید سه ماه پیش نیم ساعت دیگر متولد شدی و با وجودت به زندگی ما عشق و شادی بخشیدی امروز عصر با بابایی از شما عکس گرفتیم تا خاطره این روز در ذهنمان بماند.             گلگم مرخصی زایمان 9ماه شده بود ولی انگار تصویب نشده وشش ماه شده یعنی سه ماه دیگر صبحها بیشتر کنارت نیستم از این بابت دارم زجر می کشم دیروز خواب بودی وقتی از خواب بیدار شدی دقیقه طول کشید تا بیام کنارت زدی زیر گریه بعد من هم گریه ام افتاد با خودم فکر کردم الان دقیقه دیر آمدم گلم ناراحت شده اگر بخوام بروم اداره چکار کنم. ولی من ار تو م...
20 شهريور 1392

حساسیت

سلام گل زیبای مادر روز دوشنبه 4/6/92 به خاطر قرمزی پشت چشمت  به مطب دکتر پیشوا رفتیم بابایی روز شنبه نوبت گرفته بود دکتر به من گفت نباید لبنیات -حبوبات - گوجه - بادمجان - سیب زمینی - تخم مرغ - کیک - پیتزاو... بخوری از میوه ها هم فقط سیب و هندوانه تا حساسیت از بدنش بیرون رود من خوشحال بودم که تو خوب شوی یاد رفت بپرسم چی بخورم به خانه آمدم الان دارم همه چیزها را رعایت می کنم ولی خیلی سخته چون تو را دوست دارم برام آسان شده . تازه مادربزرگت رژیم سختی بعد از اینکه شما به دنیا آمدی به من داد. قد:60 وزن: 270/5 دورسر:39  
20 شهريور 1392

چله

روز ١٧تیر مصادف با چله جنابعالی می شد که باید هر دو غسل چله می کردیم خاله سارا و فاطمه آمدند و شمارا غسل دادند و باهم عکس گرفتیم. قد:٥٦ وزن:400/3 دورسر:5/35         ...
19 شهريور 1392

سرویس کفشدوزک

روز پنج شنبه ٣١ مرداد من و فاطمه ساعت ٩ صبح به مطب دندانپزشکی رفتیم و من دندان را پر نمودم و بعد رفتیم طلا فروشی برای تو گل زیبا سرویس خریدیم که بسیار زیبا است وخیلی بهت می آید  مبارکت باشد .   ...
19 شهريور 1392